جادوی عشق 32
شنبه 21 آذر 1394
15:53پدر:یعنی چی که نیست؟؟؟
-اینهی رفته
پدر اتیشی شد
پدر:اونا فردا میان
-به من چه
بدو کرد به سمت اتاق اینهی
-خخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
پدر:میخندی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟به چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-خخخخخخ به اینکه هیچ کس تا حالا نقشه های شما رو بهم نریخته بود ولی الان محتاج یک دختر 16 ساله شدید
پدر:من محتاج اینهی؟؟؟؟؟؟؟
-بعله شما نباید تو کاراش دخالت بکنید
پدر:اون دخترمه من پدرشم
-پدری که به مردنش رازی شد!!!!!!!
پدر:چی؟؟؟؟
-مگه شما اجازه ندادی که عضای بدنش اهدا بشه یعنی حاضر به مرگش شدی وحالا که برگشته شما جلو روش ایستادید
پدر:ا...........
-شما حتی نزاشتید دوروز بعد از مرخصیش راحت باشه بلکه همون روز
پدر:خفه شو برو گمشو تو اتاقت
-:شما ادب هم از سرتون رفته وبا من این جوری حرف میزنید
پدر:برووووووووووووو!!!!!!!
-حتما منم زیاد خوش ندارم این حقارت رو تحمل کنم
پدر:امل تو میدونستی که اینهی رفته
-فکر کن اره!!!!!!!!
بعد رفتم از خونه بیرون ولی قبلش موبایل اینهی رو برداشتم چون شاید از شماره های توش پدر سواستفاده کنه
{اینهی}
الان ساعت دونصف شبه ومن اصلا خوابم نمیبره
خوب من تا ها با کسی هم بستر نشدم راحت نیستم
ایجی هم چقدر راحت خوابیده صدای نفساش ارومم میکنه
تصمیم گرفتم کمی بخوابم که صدای موبایل ایجی در اومد
یعنی کیه نصف شب
موبایلشو برداشتم نوشته بود پدرخانومم
چه قدر پرویه هنوز نه به باره نه به داره شده پدر خانومش
دستم رو گذاتم رو بازوش
-ایجی ایجی سان
ایجی:جانم
-موبایلت
ایجی:خاموشش کن
-ایجی میگم بیدار شو پدرمه
یک هو از جا پرید
ملافه رو پرت کرد
-چه خبره!!!!!!
ایجی موبایل رو گرفت
ایجی:یعنی چی کار داره؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-زود باش جواب بده
ایجی:بعله
-بزارش رو بلندگو
پدر:سلام
ایجی:به به اقای فوجی چیزی شده
پدر:خودتو به اون راه نزن
ایجی:کببخشید متوجه منظورتون نمیشم
پدر:دخت من پیش تویه بیارش خونه
ایجی:ایهی؟؟؟؟؟؟؟؟؟یعنی خونه نیست؟؟؟؟؟؟؟
پدر:نه یعنی اره
ایجی:من خبر ندارم دختر شماست این موقع شب از من خبرشو میگیرید؟؟؟؟؟؟؟؟
پدر:من که میدونم تو چطور سوسماری هستی فقط به خاطر پولش اینهی رو میخواید
ایجی:نه اشتبه نکنید شما به خاطر پول دارید دخترتونو به زور شووهر میدید ودر ضمن موادب باشید
پدر:عوضی
بعد قطع کرد
-خخخخخخخخخخخخخخخخخ کیف کردم عجب زدی تو حالش
ایجی:اااااااااااااااااااااا(خمیازه)
-هوف فکر کنم اتفاق مهمی قرار بیوفته
ایجی:بگیر بخواب راحتم بخواب
بعد موبایلشو پرت کرد اون ور
-وا؟؟؟؟؟
ملافه رو کشید ومنم که نشسته بودم دراز کشیدم
-خیلم راخته!!!!!!!!!!!!
ایجی:اینهیه خیلی دوست دارم
-منم همین طور
ایجی:برای به دست اوردنت حتی حاضرم کثیف ترین کارا رو هم انجام بدم
{صبح}
اینهیه
سنگینی رو لبم احساس کردم
چشمام رو باز کردم
-هااااااااااااااااااااااااااا(خمیازه)
ایجی:بلاخره بیدارت کردم
-واسه چی؟؟؟؟؟؟؟؟
ایجی:ساعت 11 بلند شو بریم صبحونه بخوریم
احساس کردم دستم درد موکونه
یادم افتاد که دیروز ایجی دستم رو فشار داد(همون ماجرای تو ماشین) فکر کنم کبود شده
-تو برو منم میام
ایجی:نمیخوای موهات رو شونه کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-نه ممنون
ایجی:نمیخوام اذیتت کنم پس هرجور راحتی
ایجی رفت بلند شدم استین بلوزم رو بالا دادم
-وای
چقدر کبود شده بازوم
واستا ایجی خان همیچین حالتو بگیرم
رفتم لباسم رو عوض کردم ویک استین کوتاه پوشیدم که کبودی دستم نمایان باشه
موهام رو شونه کردم رفتم پایین
به به نان داغ وصبحانه مشت
-پس ایجی کو؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رفتم تو خونه این ور واون ور رو گشتم نبود
-بزار برم یک دوش بگیرم تا اونم پیداش شه
رفتم حمام درش تارتاخ باز بود
-جییییییییییییییییییییییییییییییییییییغ
وای ایجی:
-نهههههههههههههههههه!!!!!!!!!
فرار کردم بیرن اخه یکی نیست بهش بگه ادم وقتی میره حمام
در حمام رو چهارتاخ باز میزاره
رفتم سر میز مثل بچه ادم نشستم
ده دقیقه بعد ایجی اومد وای روم نمیشه بهش نگاه کنم
ایجی یک لباس حمام ابی پوشیده بود
ایجی:اینهی دستت چی شده؟؟؟؟؟؟؟؟
هاها اینم بهانه
-بعله دیگه شاه کارات رو ببین
ایجی رنگ از رخسارش پرید
اومد سمتم
زیاد نوشتم خخخخخخخخخخخخخ امروز خاستگارا میان وا عروس کوشش؟؟؟؟؟؟؟
قسمت بعدی=55 تا نظر باحال
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:سلام اجی ایجی خیلی ممنون

پاسخ:سلام عزیزمامروز که از مدرسه بیام ساعت 6 یا7 فقط به خاطر تو باشه عزیزم

سلام عزیزم
کوشیییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ من خسته شدم پس میرم

پاسخ اره معلومه هستم
اصلا عالی بود..
پاسخ:خدایی منم که میرم درحموم رومحکم قفل موکونم این وقت ایجی خان

پاسخ:قبول الله ممنون نماز توهم قبول باشه ابجی

باش منم به تو اعتماد دارم گلم
.gif)
پاسخ:ممنونم عزیزم واسه منم دعا کن

پاسخ:جییییییییییییییییییییییییییییییییغ باورم نمیشه وای خدا چه سعادتی به خدا منم خیلی بهت اعتماد دارم نه اونارو بعدا ازت میگیرم باشه؟؟من میرم نماز بوخونم که یه وقت غذا نشه الان اینجا اذان گفتن بعدا میم عزیزم

حوزه واقعا می خوای بری راسی یه چی تو خصوصی میگم به هیچکی نگو
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخ اره هرچن از معلم فارسیمون بدم میاد ولی کیف کردم دیگه هم درباره ی زهرا فکر نمیکونم براش دعامیکنم که خود واقعیش رو پیدا کنه اره من میرم حوضه علمیه اونم سال دیگه خرداد ماه به نظرت چه طوره؟؟؟راستی امروز میخواستن یک نفر رو از طرف مدرسه واسه فرماندهی بسیج کجای گنبد بفرستن که اومدن کلاس ما همه میگفتن ماماما بعد من که اصلا کاری به کارشون نداشتم من رو گفتن خخخخخخ منم گفتم که فردا کنفرانس دینی وامتحان دینی دارم تازه ریاضی هم در میده پس نمیرم خخخخخخخ سیدپور میگه ای کاش همه مثل تو درس خون بودن ولی فرصت خوبی رو از دست دادم
پاسخ:نظر خوصوصی نیومده عزیزم قول میدم به هیچکس نگم

اگه معلم بهت توجه داره واسه اینه که دختر خوبی هستی
الان واقعا داره خودشو نشون میده و شعور پایینش حسودیش شده
این دیگه کیه خودش توهین می کنه و آرزوی مرگ و بعد ابرو بالا می ندازه ولدش باو بزار اونقد ابروش بندازه بالا تا بره تو هوا و فضا ناسا هم نتونه پسش بیاره
بهتره ولش کنی چن وقت بگذره خودش فکر می کنه و می بینه اشتباه کرده
پاسخ:اون معلم جوان فارسیه امروز معلم فارسی دیر اومد بود بعد اون دقیقا اومد از منو عارفه سوال های سخت پرسید منو عارفه هم درس نخونده مثل بلبل جواب میدادیم بعد معلم اومد بهش گفت که سوالشاش خارج از کتابه ودرست نیستن خخخخخخ عجب زد تو حالش کیف کردم اما واقعا حرف بدی بهم زد وجالب اینکه دوست دارن به همه متلک بندازن ولی جواب نشنون زهرا قبلا خیلی دختر خوبی نشون میداد همش نماز خونه بودیم باهم زیارت عاشورا میخوندیدم ولی چند روزی هست که چون من میرم نماز خونه اون نمیاد واقعا ادم اعصبانی میشه چون یکی از بهترین دوستات بیاد اینجوری باهات رفتار کنه منم که سال دیگه از این مدرسه میرم چون خرداد ماه میرم حوضی علمیه ودلم میخواد وقتی میرم بچه ها ازم دل خوش داشته باشن

پاسخ:نه حرفات خوبه من قبولشون دارم نه من شروع نکردم اون شروع کرده ما تو کلاس علوم بودیم گفتم که معلم علوم به من توجه خاصی داره بعد منو برای دسیارش انتخاب کرد ودوربین داد تا فیلم برداری کنم از چندتا ازمایش بعد من کوچیک ترین کاری که انجا میدم زهرا(همون دوستم که قهرم)برمیگرده میگه خور شیرین یعنی توی یک ساعت بهم 500بار گفت خودشیرین منم از این کلمه متنفرم بعد من از معلم پرسیدم امتحان میگیره؟؟؟؟؟ گفته اره بعد رفت بیرون که زهرا واکرم به من گفتم فاطمه الهیس داغت به دل مادرت بشینه منم بهم بر خورد چون واقعا حرف بدیه بعد به معلم گفتم ومعلم اونارو سرزنش کرد اونا هم از همون روز که ابروهاشونو وسه منو دوستای صمیمیم بالا پایین موکونن به خدا من زهرا رو خیلی دوست دارم ولی حالا فکر میکنم اون داره خود واقعیش رو نشون میده با این کاراش واین منو به شدت ناراحت میکنه من اگه مقسر باشم خودم با کمال میل معذرت میخوام ولی اگه نباشم غرورم بهم اجازه نمیده تو بوگو

پاسخ همین جام تایپ کرنش یه خورده طول کشید

پاسخ:خخخخخخخخخخخ اشکال نداره

پاسخ:من بایکی از دوستام دعوام شده الان سه هفته اس که حتی بهمم نکاه نموکونیم ولی اون به دوستای منم توهین موکونه مثلا به عالفه گفته بود جاسوس فاطمه(یعنی من)ولی من حتی بهش کاری ندارم چه برسه به دوستاش واین موضوع منو خیلی ازار میده که کسی اینجوری پشت سرم وحتی جلو روم بامن اونجوری رفتار کنه

.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:نه باو من با این چیزا ناراحت نمیشم هنوز چیزی که نگفته که ناراحت شم
پاسخ:کجایی عزیزم؟؟؟؟

گفت آره
حالا بنده دهن باز من بزرگتر از این دوس ندارم این دوس داره گفتم کی خیلی آروم گف ایجی
اون موقع با تو آشنا نشده بودم خو آجیم اینو گف زدم زیر خنده
بعد یه بارم با آجیم مثلا تنیس بازی می کرد الکی ها هیچی درس نبود بعد این چشاشو ریز کرده میگه من فوجیم حالا نمی تونه ببینه هی چشاشو باز می کنه ما همینجوری داشتیم می خندیدم
بعد الان من مسخره اشششششششش می کنم بش ممیگم فوجی عاشق ایجی چنان جیغی می کشه که نگو خیلی حال میده اذیتشش می کنم خخخخخخخخ
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخخخ چه اجی باحالی داری؟!!!!راستی برم یه اتفاقی افتاده راهنماییت رو موخام

پاسخ:بوگو عزیزم
پاسخ:کوشی؟؟؟؟؟؟؟

پاسخ:اره واقعا شبیه نیستن بعضی موقع چشای ایجی قرمزه قهوه ای چسب داره نداره

پاسخ:تیفانی که همین جابود ولی هایجین نیست وامولیشون

پاسخ:سلام چه خبر

.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخخ دقیقا

.gif)
قیافه بابات
.gif)
قیافه اینهی
.gif)
پاسخ:خخخخخخخخخخخخ اره واقعا ولی من یک خورده خجالتم کشیدم

.gif)
قیافه شوسوکه
.gif)
قیافه ایجی اگه این موضوع رو بفهمه
.gif)
پاسخ:خخخخخخخخخخخ بیا باهم همین جا بحرفیم که دلم برات تنگیده

پاسخ:ارههههههههههههههههههههههههههههه!!!!!!!

پاسخ:یادم رفته چندتا موخاستم

اما پدرت تو این داستان چه منفوره
.gif)
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخ باز تو اون داستان خوب بود که مرد خخخخخخخخخخخ شانس ندارم دیه

راسی دقت کردین هایجین و تیفانی نبودند نه پ بازم بمونید تو کف تا قسمت بعدی رو بزارم
هاهاهاهاهاها ( هما شیطان می شود)
پاسخ:بد جنس!!!

ایول حال گیریه ایجی خخخخخ
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخ اره حرفای سایو روی شوسکه تاثیر گذاشته خخخخ ممنونم عزیزم

یوهاهاها
.gif)
.gif)
اجی درکت میکنم که ازایجی خجالت بکشی
دعواش کن حتما
.gif)
.gif)
من حسابشومیرسم که اجیمو اینطوری کرده
خیلی خیلی خیلی
عـــــــــالــــــی بود آجی جوووووووووون
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:اره شوسکه خیلی باحال زد تو پربال پدر خخخخخخخخخخخ ممنونم
طوری نیس اجازه میدم بزنیش منم اعصابم خوردوخاکشیرمیشه وقتی این عکسارومیبینم وووووووووووووووووووویییییییییی یییی
.gif)
.gif)
من برم این قسمتو بوخونم
.gif)
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخ پس من اختیار کامل دارم نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:ممنونم

در مورد داستانت هم ایجی چیزیش نیست فقط یک چوب میخواد
پاسخ:خخخخخخخخخخ جواب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:نه باو معذرت نمیخواد
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ:اره پدرم پدرای قدیم خخخخخخخخخخخخخخخ ممنون عزیزم راستی مشه اسمتو فاری برام بفرستی؟؟؟؟
پاسخ:خیلی خیلی ممنون
پاسخ:ایول
پاسخ:ایول

تو هم باید بزنم
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخ اره

.gif)
.gif)
.gif)
ایجی دست اجی منو کبود میکنی؟ میکشمتتتتتت
وایسا تا بیام برات
پاسخ: اره شوسکه خیلی باحال زد توحال پدر خخخخخخخخخخخخ برو برای ایجی
فوق العادهههههههههههههه
بی نظیرررررررررررررر
مرسییییییییییییی
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
.gif)
پاسخ وای خیلی ممنون عزیزم
آخرینویرایش:
