روزگارتلخ3
سه شنبه 19 آبان 1394
18:4خخخخخخخخخ من قراره با چه ادمایی مسابقه بدم اه
من تنها دخترم بینشون بهم میخندن ولی باید بهشون یاد بدم کجا بخندن
خخخخخخخ اولین مسابقه
طرف مقابلم یه دم گرگی داشت(موهاش)وبا یه شمشیر خیلی بزرگ اومده بود
دهنش رونیم متر باز کرد وشروع کرد به فریاد کشیدن
بدو کرد به سمتم من هنوز شمشیرم رو از خلافش در نیاوردم
شمشیرش بالای سرم بود که به سرعت شمشیرم روکشیدم بیرون دسته ی شمشیر خورد تو فکش ونقش زمین شد
همه از تجب شاخ دراوردن اگه یه خورده دیگه شمشیرش رو میاورد پایین سرم رو نصف میکرد خخخخخ
یه خورده ریسک کردم شمشیرو برگردوندم تو خلافش!
حریفم از سن رفت بیرون
سه نفر رسیدیم به فینال
خخخخخخخخخخ دوتاشون مسابقه دان ویکی شون حالا باید بامن مبارزه کنه
من به شوخی گرفتمش کلش کچل بود ویه کیس بلند بافته شده وسط کلش بود خخخخخخخ شبیه دلقک هاس
شمشیرم روکشیدم بیرون واخم کردم
اونم فریاد کشید:ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
-وا !واسه چی صدای الاغ در میاری؟
حمله کرد به سمتم یه ستیزی انجام دادیم
واز هم دور شدیم یه صدای بریده شدن اومد
ما چی بریده شده؟
من به خودم نگاه کردم خخخخخخخ من که هیچیم نشده ولی اون؟
وااااااااااااااااااای گیسش بریده شده خخخخخخخخخخخخخ!!!!!!
از جاش بلند شداز دوباره حمله ور شد به سمتم شمشیرم رو محکم به شیمشیرش زدم صورت به صورت بودیم خخخخخخخخخخخ
اون غول زورش از من بیشتر بود وشمشیرم پرت شد اون ور وافتادم زمین
شمشیرش رو داشت به سمت صورتم میاورد که تازه مسابقه رو جدی گرفتم ویه لگد به دستش زدم واز جام بلند شدم خودش افتد روزمین وشمشیرش پرت شد هوا وکنار گرنش
روزمین افتاد از ترس داشت میمرد بدبخت!
از جام بلند شدم
-تو باختی!؟؟؟؟
همه تشویقم میکردن خخخخخخخ چه کیفی میده جلو پدر وابجی هات سر بلند شی !
اگه میباختم حسابم با کارموکاتبین بود حتما ابجی هام میکشتنم
{کاملیا}
چه مسابقه ی عالیی بود واقعا پرنسس چینا گل کاشت این مسابقات ومراسم فقط اتحاد بین چند کشورمون رومیده
پرنسس دانلیا:چی شده تو فکری کاملیا!
پرنسس لموسی:چی شده؟کسی چشمت رو گرفته؟
من با پرنسس لموسی ودانلیا خیلی وقته که دوستم
-نه شما دوتا باز به من گیر دادید!؟
دانلیا:اره تو عروس خودمونی حق نداری به پسر دیگه ای فکر کنی؟
-اه تو باز به من گفتی عروسمون ؟خوبه همین جا خفت کنم ؟
لموسی:حرس نخور حقیقت تلخه!
-اخه من چند بار بگم که از برادر دانلیا خوشم نمیاد!
دانلیا:خوبه خوبه! خیلی هم دلت بخواد1
-هیچم دلم نمیخواد!
اوین:لطفا ساکت باشید الان اهدای مقام میکنن!
-اره راس میگی؟!
امپراتور چینا اومدن تا به دختر خودش عنوان بهترین مبارزه امسال رو بده مدال رو برداشت
وبه سمت پرنسس اینهیه برد
اینهیه خم شد واسه دریافت مدال
-وااااااااااااااااااااااای اون چیه!
یه تیر به سرعت به سمت امپراتور ودخترش میرفت!
که یه هو دونصف شد وهمه بیدار شدن !
کی تیر رو شکست؟
خخخخخخخخخخخخخخ شاهزاده مرلیا با یه خنجر کوچیک اونو نصف کرد وای چه دقتی داره از اون فاصله به چه دقت !
{اینهیه}
وای چه وحشت ناکه خخخخخخخخخخخخخخخ اخ جون یه جنگ واقعی!
-درس حدس میزدم دشمن دیرینه ی ما کشور توران !این کا رو کرده
سربازاشون از درو دیوار قلعه بالا اومدن!
وزیر بی دس تو پای ما:امپراتورو ببرید!
اما منو ابجی هام به جای اینکه مثل ترسو ها فرار کنیم اومدیم وسط برای جنگ خخخخخخخخخخخ
باورم نمیشد ولی پنسس های مهمان ما با شمشیراشون اومدن پیش ما خخخخخخخ باید بیان این بی احترامی به اونا هم هست!
سپاه ما به داقل قلعه اومدن ولی تعداد اونا خیلی زیاد بود همه پرانده شیدیم
ارمیتا:از این لباسا متنفرم!
هما:خیلی دست وپا گیرن!
ترسا:میشه این کارو کرد!
گرفت دامن پراهنش رو نصف کرد خخخخخخخخخخ فکر خوبیه
از هم جدا شدیم همه در حال مشیر زدن بودیم
من محاصره شدم توسط یه چهل یا شاید پنجاتا سرباز دشمن یه پسر باموهای قرمز خخخخخخخخخخخ انه شرلی با موهای قرمزه فکر کنم
اومد وپشت به پشت شدیم!
اون موقرمزه:میخوای چی کار کنی؟
-به تو مربوط نیس!
اون موقرمزه:اصلا میدونی من کیم؟
-استکان نلبکیم!
اون موقرمزه:من ولی عهد کیکومارو هستم !
-خوب باش!
میخواس یه چیز دیگه ای بهم بگه
-اگه بهت برنمیخوره مبارزه کن ولی عهد کیکومارو!!!!!!!!!
وپشت به پشت همدیگه شروع کردیم به مبیارزه کردن خیلی خوب میجنگید
اون طرف هم ارمیتا وهمولوشی داشتن پشت به پشت میجنگیدن !
اصلا یه شیر تو شیری بود....
خخخخخخخخ
امیدوارم خوشتون اومده باشه
قسمت های بعدی خیلی باحالن !
قسمت بعدی روزگار تلخ=35تا نظر
اینم برای خنده
خخخخخخخخخخخخخخخ نمیدونم طرف راس میگه؟یا نه؟
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:خدارو شکر
معرکهههههههه بود .
عکسه هم باحاله خیلی
پاسخ:بیارمت تورمان؟
پاسخ:دیدم قشنگ بود
حرف ندااااشت
وریییی نااااااایییییسسسسسسسسس
پاسخ:فدای ابجی گلم برم
جیگر
پاسخ:فدات شم عسل
پاسخ:ممنون
اینهیه
یه
خبر
اینجا
یک
زایه
داریم
درست
میگم
پاسخ:ارهههههههههههههههههههههههههههههه
نثلا من اینهیه هستم;
عشقم ایجی فداش شم
توجه توجه:
زایه ها برن قسمت بعدی
رو
بنویس
ن
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخ خوب من برم قسمت بعدی رو بنویسم
اینهیه
جنگجو
پاسخ:خودتم جنگجو هستی
پاسخ:ممنون اجی نازم
عالی
بود
ل
ا
ی
ک
دا
ری
عزیزم
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخ ممنوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون
پاسخ خخخخخخخ اینهیه ام
پاسخ:تو فدایی داری اجی
پاسخ:متعجبی ؟؟؟
پاسخ:بهم نمیدن تا بیارم خونه به مامانم نشون بدم دست مشاور مدرسمونه نمیده میگه پیش خودش بمونه
اگه بودم پسرا رو خفه می کردم
امممممم ایجی
پاسخ:خخخخخخخخخخخ من اگر کسی تو خیابون بهم متلک بندازه که خیلی هم قلت میکنه هیچی نمیگم ! موضوع ارزوی من بود منم ظهور اقا امام زمان رونقاشی کردم البته به زور معام رازی شدم نقاشی بکشم اخه خوشم نمیاد و الکی الکی نفر اول شدم بین فکر کنم 150نفر دانش اموز
پاسخ:داشتیم میرفتیم حدودا پونزده نفری میشدیم همین دیروز بود یه هو یه نفر سوار بر اسب از کنارمون رد شد همه ی بچه ها به جز من جیغ زدن منم بهشون گفتم خاک برسرتون واقعا عجیبه اسب تو خیابون؟مگه میشه مگه داریم؟ بعد یه هو از دنبال همون اسب یه کره اسب اومد به سمت من من که نمیترسیدم هیچی کاری نکردم ولی عمان از دوستام شروع کردن به جییییییییییییییییییغ زدن وسط خیابون بعدم رفتن پشت من بد بخت کره از جلو مون رد شد بعد مهلا داشت از ترس میمرد ومیخواست گریه کنه عارفه هم قبض روح شد بعد هم یه عالمه پسر خر به دوستام متلک انداختن خخخخ راستی برنده شدم یعنی اول شدم تو مدرسه !؟تو مسابقه نقاشی حدس بزن چی کشیدم!
اینجا تا هموز بارون داره می باره
پاسخ:دیروزتو خیابون زنگ اخر یه کره اسب بهمون حمله کرد حدس بزن چی شد؟
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخ چه حرفا باشه دوقسمت رو بهش اختصاص میدم امروز هوا بارونی بود بچه ها میگن هوا دونفره اس منو عارفه هم رفتیم زیر بارون واسه قدم زدن بهش میگم چی میشد جای تو ایجی این جا بود میخنده
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخ باشه !
شما دوست نداشتنتون رو در مراسم عزام ابراز کنید
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخ نههههههههههههههههههههه!!!!!!!!! یعنی تو واقعا میخوای تو رمان بمیری؟ هما شوخی نمیکنم ها یه کاری میکنم بمیری ها!!!!!!
پاسخ:وای جیغ نزن پرده گوشم پاره شد باشه دیه نمیگم
جییییییییییغ جون ته اسم من نزار رسمی میشه خوشم نمیاد جیییییییییییغ
پاسخ:کجا گذاشتم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پاسخ:وای خوب ابجی منم هستی ومن دوس ندارم دیگر ابجی هایتان هم دوست ندارند!
ها چیه خو یادم نمیره چه کنم
پاسخ:واسه چی؟؟؟؟؟؟؟نه من تورو دوس دارم نمیتونم جوری بنویسم که هما جونم کشته شه؟؟؟؟؟؟
مبارک باشه
پاسخ:ممنوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووون عزیزم
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ چه اسکل بازی هایی!؟
پاسخ:ممنون اج جونم
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ راس میگی
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخ ممنون
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ اولین نظر مال تویه ممنونم عزیزم
آخرینویرایش: