جادوی عشق 16
یک شنبه 10 آبان 1394
16:28وای ایجی روتا به حال این جوری ندیده بودم اخه اون خیلی به نظر اروم میومد
{ایجی}
-ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااخ
حالا اینو بگیر وای خدا چرا این دختر جیغ نمیزنه خوب بالا خره فرار کردن چقدر کتکشون زدم
{اینهیه}
خخخخخخخخخ ایجی دستش رو رو لبش گذاشته فکر کنم زخمی شده
-وای حالت خوبه ایجی
ایجی:اره خوبم اما...
-اما چی؟؟؟؟
ایجی دادزد :تو این موقع شب این جا چی کار میکنی؟؟؟
-اه اه خوب تو این جاچی کار میکنی؟
ایجی:جواب سوال روبا سوال نمیدن نمیگی این موقع شبیه دختر تنها !!!///
-خوب خوابم نمیبرد
ایجی:شوسکه میدونه که الان کجایی اصلا بزار من بهش زنگ بزنم
وای گوشیش رو برداشت من از دستش گرفتم:خونت رو کثیف نکن بیا این جا بشین !
نشوندمش رو نیمکت :بیا بااین دسمال لبت روتمیز کن!
-خخخخخخخخخخ من به حرکاتت نمره ی ده رو میدم به قدرتت نمره پونزده وبه کتک خودنت نمره ی بیست!
ایجی یه نگاه خیلی عجیب بهم انداخت!
-این جوری نگام نکن
ایجی:دارم عاشقونه نگات میکنم
-من سابق این جورچیزا ندارم
ایجی:به خاطر همین هست که عاشقت شدم
بعد دسمال رو از دستش کشیدم وخودم لبش رو پاک کردم:همش وراجی میکنی!
وای اسمون فریاد کشید(همون رعدوبرق)
ایجی:الان بارون میا ببیونم تو چرا چیزی نپوشیدی؟
-خوب هوا که خوبه
ایجی کلاه کش بافتشودر اورد وسرم کرد:اوه چه خوشگل شدی
وای اسمون شروع به باریدن کرد بارون مثل شلاق میخورد رو تنم
ایجی دستم رو کشید بیا بریم خونه ی من
-نهههههههههههههههههههههههههههه همون یه بار که اومدم واسه هفت پشتم بسه
ایجی:خونه ی من همین نزدیکاس وزیر بارون سرما میخوری حالا بیا!!
-نههههههههههههههههههه من نمیام !!!!
ایجی دستم رو کشیدومن رو متاسفانه تا جای خونش اورد
در رو وا کرد:بفرمایید!
پام رو گذاشتم تو ووارد خونه شدم اصلا باورم نیمیشد خونش خیلی مرتب شده بود!رفتم به سمت مبل
ایجی:نرووووووووووووووووووووو!!!
-چی میگی
بعد جلوم زانو زد وزیپ پوتین هام رو کشید وپوتینم رو در اورد:باکفش که نمیرن روفرش!
-خخخخخخخخخخ حواسم نبود
ایجی:من برم یه حوله برات بیارم موهات رو خشک کنی
-نه ممنون منو همین الان ببر خونمون
ایجی :تعارف نکن اصلا شب باید همین جا بمونی
-نه قربون دست من به جز بالش خودم دیگه رو بالش دیگه ای خوابم نمیبره
ایجی:خوب تاصبحی حرف میزنیم!
-چه کارا مگه من مثل تو دیونم
اجی خوب برو بشین باشه میبرمت خونتون
{ایجی}
رفتم دوتا حوله تمیز اودم بایکی موهام رو خشک کردم ویکی دیگه رو واسه اینهیه اوردم وای اینهیه خواب شده بود
عین بچه ها شده بود
حوله رو کنارش گذاشتم وای بیدار شد
اینهیه:هااااااااااااااااااااااااااااا(خمیازه)بریم دیه
-باشه بیا بریم
رسوندمش خونشون و نگاش کردم تا دم درشون که یه وقت قسر در نره!
{اینهیه}
خخخخخخخخ چه شبی بود حالا واقعا فکر میکنم که ایجی رو دوست دارم
صبح شده بود خیلی خوش حال بودم
شوسکه:هوی کجا بیا من میرسونمت مدرسه
-لازم نکرده هر وقت کاغذم رو دادای بعد باهات اشتی میکنم
شوسکه:اصلا اشتی نکن پیاده برو تا جونت در بیاد
-میرم وبا توهم اشتی نمیکنم
شوسکه:دیشب کجارفته بودی؟؟؟
-هیچ جا نمیدونم از چی حرف میزنی!!!
خوب از بازجویی شوسکه فرار کردم رفتم دنبال ایجی که بااون برم
وای...........
اون کیه پیش عشقم؟؟؟
چی ایجی جولوی خونش داشت بایه دختر که موهاش طلایی بود وتوی انگشت دوم دستش یه حلقه ای برق میزد میخندید!
باورم نمیشد خشم تمام وجودم رو گرفت ازش متنفر شدم اه راس میگن عشق بی وفاست بغض کردم اخه اون خودش گفت که............
ایجی من رو دید خنده هاش تموم شد!
من برگشتم وبدو کردم به سمت مخالفش...........
باز من اشکم در اومد اخه توی ذهنم اون صحنه رو دیدم ایجی بد
دیگه باهات قهرم
دوستان ببخشید که تو این قسمت نبودید
قسمت های بعد جبران میکنم هرچن که اوناهم خیلی غمگینن
من نظر موخوام
اینم ببینیدتا حستون عوض شه
نظرات شما عزیزان:
اون عکسم همینطور:):):):):)
پاسخ خخخخخخخخ ممنون اجی جونم
پاسخ:باشه اجی جونم هرچی تو بگی!!!!!!
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخخخخ
اییییجییییییییی میکشمتنابودت میکنم.مفهوم شد ایجی خان؟
پاسخ:عکستو دیدی اجی خودم انتخابش کردم
ایجی:عاقا این اینهیه کیه یه سو تفاهم پیش اومده همه میخان منو بکشن وای بلا بدور
پاسخ:وای اخه چرا اجی؟
پاسخ:خخخخخخخخخخ معلومه که نمیخولی
اما بازم.........
ایجی که توسط امولی به اون دنیا رفت منم برم سنگ قبر بگیرم الان با قبر فروش اشناام ارزون میده خخخخخخخخخخخخ
پاسخ:خخخخخ برو پیش اینویی اون طابوت درس میکنه از اون بگیر
پاسخ:خخخخخخخخخ منم ازش خوشم میاد
یهیهیهیخه
پاسخ:منم به بعضی هامیگم دختره ی ترشیده ی احمق اما این حرفا چیه خود کشی چیه دختر
فداتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتتتتتتتتتت
بمیرهههههههههههههههههههههههه هه
ایجییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییی
بمیره
اون دختر که من نمیدونم کیههههههههههههههههههه
یهیهیه
تو بصبر تا من اونو بکشم
پاسخ:باشه
یا بیافتونمتاجی
پاسخ:ببخشید نبودم خواهش میکنم منو نخور
تو بگو اجی خوبی یهیهیهیهیهیهیبه
اره عزیزم خوبم
فاتحت خوندست
پاسخ:خخخخخخخخخخخ بکشش
می کشمت ایجی ببین چه به حال اجی من اوردیییییییییییییی-**************
پاسخ:اره من که باهاش قهرم
من باتوامممممممممممممممممم
خوبی یانه
پاسخ:خوبم اجی
پاسخ:خوبم
با خودت
مرگ بر ایجی
درود بر عاشقی
خبر مرگ ایجی فردا
پاسخ:چی میگی همین امروز مرد هما رفته براش طابوت بگیره
یه خبر مهمممممممممممممممممممممم
اینهیییییییییییییییییییییییی ییییییییییییییییییی
پاسخ:شوخی شوخی خخخخخخخخخخخخخخخ اشکال نداره ههههههههههه
پاسخ:خدانکنه اجی
پاسخ:ممنون ماکاجی جان
پاسخ:گریه نکن خواهر شوهر گلم باشه من دیگه گریه نمیکنم
دارییییییییییییییییییییییییی یییییییییییییییی
بوسسسسسسسسسسسسسسس
اجیییییییییییییییییییییییییی ییییییییییییی
گریه نکن پس منم گریییییییییییییییییییی
پاسخ:نه گریه نکن اینهیه فدات جون اینهیه گریه نکن
بمیرههههههههههههههههههههههه
برات
عزیزم
فدات
درضم من با ناموس مردم کار ندارم
فقط می تونم بگم
میکشمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت تتتتتتتتتتتتتتتت ایجی
پاسخ:خخخخخخخخخخخ باشه امولی جون
الی فدات شه
پاسخ:اره گریه کردم ولی توگریه نکن
پاسخ:واقعا خوشگله من که دودلم
پاسخ:خخخخخخخخخخخخخ خداکنه
پاسخ:ممنون ترساجان
پاسخ:خخخخخخخخخ اشکال نداره حالا جون من گریه نکن
خيلى عالى بود
پاسخ:ممنون کملیاجان
همون30تا
خخخخخخخخخخخخ اره تو الان رقم نظرات رو رند کردی نظرت هشتصدمین نظر هستش خخخخ خیلی کنجکاو بودم که کی رند میکنه
پاسخ:فدات
پاسخ:گریه نکن اجی
زمان درستش میکنه
وای منو نگاه به جایی که یه تو روحیه بدم دارم ناراحت ترت می کنم.ولی دست خودم نیست.
راستی خیلی خیلی قشنگ بود.
پاسخ:ممنون اجی خوشملم من دیگه بهش کاری ندارم لیاقتش همون دختس پسره ی پرو بااحساسات من بازی میکنه خدایی یه عالمه موقع نوشتن رمان گریه کردم
پاسخ:ممنون اجی
پاسخ:گنبدکاووس یکی از شهرهای استان گلستانه یعنی میشه منوتو هم شهری باشیم
یک بلایی سرت بیارم که هفت پشتتم برات گریه کنن
پاسخ:اره الان ازادید با احساسات من بازی میکنه پدرشو در بیارید منم کمکتون میکنم
عاااالییییییییی بوووووووووووود
پاسخ: عزیزم وبت برام وا نمیشه اخه چرا؟
باز تو متعجبی
آخرینویرایش: