جادوی عشق 41
سه شنبه 13 بهمن 1394
17:28اخوند:دوشیزه ی محترمه مکرمه............................
هنوز حرف اخوند تموم نشده بود که.
مرلی:جیـــــــــــــــــــــــــــــــــغ بدش من
هاجین:نه من موخام
وای مرلی وهایجین سر گرفتن قند داشتن دعوامیکردن
هما:خاک به سرجفت تون
ایانا:خفه شید مثلا اینجا دارن خطبه میخونن
ایکا:نچ نچ نچ
هما:یکی روهایجین بگیره یکی رو مرلی
مرلی:اول من گفتم پس هردوش مال خودمه
ایاتو:خانما بس کنید خواهش میکنم
هوف مرلی کنار اومد یک قند رو مرلی گفت ویکی رو هاجین
ایانا وهما هم دوسر پارچه ی که بالاسر لوشی وایاتو بود رو گرفتن
اخوند:دوشیزه ی............................... ایا بنده وکیلم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
رویا:عروس زیر لفظی میخواد
لوشی:من کی گفتم؟
رویا:هیس
مادر ایاتو بدو بدو اومد یه گردنبند خیلی خوشگل انداخت دور گردن لوشی
اخوند:برای بار سوم عرض میکنم ................ایا بنده وکیلم؟
لوشی خیلی لفت میده بعد چند دقیقه
لوشی:با اجازه ی بزرگترای مجلس ..........بععععععععععععععععععله
همه:جیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــغ
ایاتو جعبه ی قرمز رنگی از تو جیبش بیرون کشید ویه حلقه ی خیلی قشنگ از توش دراورد و انداخت تو دست لوشی
اخوند:خب حالا نوبت وسطی هاست
احساس کردم داغ شدم خیلی استرس داشتم
ایجی دستشو گذاشت رو دستم
ایجی:اروم باش جیگرم
-ایجی من استرس دارم اگه سوتی دادم
ایجی:خانم من سوتی نمیده
-خدااز دهنت بشنوه
اخوند:خب بسم الله
هما اومد پیشم
هما:مدت هاست منتظر این لحضه ام
-خفه
ایکا ورویا اومدن پارچه رو بالاسر منو ایجی گرفتن
هما هم دستش قند هارو گرفت
اخوند:دوشیزه ی محترمه ی مکره خانم ...................... ایابنده وکیلم؟؟؟؟؟؟
هما:عروس زیر لفظی موخاد
سایشا پرید سمتم یه جعبه ی بفش رنگ گذاشت تو دستم
سایشا:اینم زیر لفظی
در جعبه روباز کردم توش یه سرویس صلا بود
اخوند:برای بار دوم میگم .......................ایا بنده وکیلم؟
پدر:نه اگه دخترم ودامادم از من این خونه رو نگیرن نه
-چی؟
پدر:بفرمایید
پدر یه پاکت داد به ایجی فکرکنم سند خونه باشه(ترسیدم)
اخوند:برای بارسوم میگم......................ایابنده وکیلم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
-ه......ا..... باجازه ی پدر ومادر وخان دادشم وتمام حضار مجلس بعله
ایجی:قوربون بعله گفتنت
همه:هولــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
دست جیغ هورا اصلا یه وضعی شد
مادرم یه هو اومد
مادر:مبارکه
ایجی جعبه رواز جیبش کشید
دوحلقه ی کنار هم
این شکلی
حلقه ی قبلی که باهم خریدیم رو دوست نداشتم چون تا خریدمش باز یه بدبختی افتاد به جونمون
ایجی دستم رو گرفت وحلقه رو انداخت تو انگشت دومم
منم حلقه رو انداختم تو دستش
بغض کردم میخواستم گریه کنم
ایجی:فدات شم
هما سریع بغلم کرد
هما:مبارک باشه اجی
هیچی دیگه صدای موسیقی بالا گرفت
همه اومدن وسط
خخخخخخخخخخ مرلی وهما با هم شروع کردن به قر دادن
لوشی هم دست ایاتو رو گرفت وکشید اورد وسط(وا؟؟؟؟؟؟؟؟)
شوسکه وسایوهم رفتن
ایجی:بریم منو توهم قر بدیم؟
-هان؟
ایجی بلندم کرد
دستشو انداخت دور کمرم خودشو بهم چسبوند
هما:گرفتم!!!!!!!
-چی؟
هما:عکس گرفتم ازتون
-مگه تو نمیرقصیدی؟
هما:این موقع ها نه
بعدم از دوباره رفت وسط
ایجی:تموم شد
-اره
ایجی صورتشو اورد سمت صورتم بوسه ای زد روی لبام ومنو کشید وسط
صدای ترقه بازی هم از بیرون میومد
مومو والی سر یه میز نشسته بودن
سالن پر از میز های سفید بود با یه عالمه خوراکی های خوشمزه (میوه شیرینی شکلات و...)
ایکا:کیک ها
-کیکا؟
هایجین:اره باید کیک هارو ببرید
سایو:مگه چندتا کیکه؟
ایکا:یه 50 تایی میشه
وای خدا
یه نگاهی پشتم انداختم پر از کیک های جورواجور
ایجی:کدومش؟
-ام؟؟؟؟؟؟؟؟
انتخاب سخته؟
لوشی وایاتو رفتن سمت یه کیک این شکلی
سایو وشوسکه کیکی که انتخاب کردن این شکلی بود
منو ایجی هم رفتیم سمت این کیک
چاقو رو برداشتم باهم اون کیک اولی رو برش دادیم
باز صدای دست زدن بالاگرفت
خدمتکارا کیکارو برش دادن وبین مهمونا پخش کردن
دوباره رقص وبعد عم شام و....
شب شده بود رفتیم بیرون
-چه جمعیتی؟
ایجی:اتیش بازی!
اسمون شده بود پراز رنگ های جو واجور خیلی قشنگ شده بود
....................
دیگه ساعت 1 شده بود
همه مهمونا داشتن میرفتن ماهم که عقد وعروسی مون باهم بود
دیگه منو وایجیهم باید میرفتیم خونه مون
رفتیم سمت ماشینا
دسته گلم رو گرفتم پرت کردم هوا
-کی میگرتش؟؟؟؟؟؟؟(عروسی همونه)
یه عالمه دختر دستشون رو بالاگرفتن
که یه هو دست گل خورد توسرهما بعد هم افتاد تودستاش
همه:هما؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هما:نه من نه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
هما دست گل رو انداخت تودست رایا
رایا:من که شوهر کردم حالاهم حامله ام به درد من نمیخوره
وگذاشتش تو دست هما
-مبارکه اجی هما
هما:اگه دستم بهت برسه
ایجی ماشین رو روشن کرد و حرکت کرد
لوشی هم دستگلش رو انداخت بالا
وای مرلی گرفتش اونم بایه عالم توسری که دخترای مردم روزد
سایو دست گلش رو انداخت
افتاد روزمین ویه عالمه دختر به دست گل حمله کردن
دست گل تیکه تیکه شد هههههههههههه
.................
قسمت بعد 66 نظ
نظرات شما عزیزان:
پاسخ:سلام!مرسی !امیدوارم خوشتون بیاد
پاسخ:جیغ نه الان میزارم
پاسخ:چَچُلی
راستی جواب سوالمو ندادی ب چ زبونی بود؟!
پاسخ:خخخخخخخخ
پاسخ:خخخخخخخخ
پاسخ:چشم
پاسخ:خداحافظ اجی
بیا اینهی همه بعدیمو موخوایممممم
بچه ها شورش کنین
بعدی بعدی بعدییییییییی
پاسخ:چشـــــــــــــــــــــــــــــــم
پاسخ:چشم
پاسخ:مرسی
پاسخ:چشم
پاسخ:چشم
پاسخ:هستم
پاسخ:چشم
پاسخ:مرسی
توام؟!من ک نمیفهمم من ک عادیم
پاسخ:وای خب تو
پاسخ:چشم
پاسخ:به زبون لوشی ای
پاسخ:قبول نداره
پاسخ:وا نه لوشی میپرسه چه جوری حرف میزنه؟
پاسخ:نه باحال میحلفی
پاسخ:مگه چیه؟
پاسخ:مرسی
منم متل تو دالم مبحرلم
پاسخ:اره
پاسخ:ووی
پاسخ:باحال حرف میزنی
پاسخ:میزارم اجی
پاسخ:ووی
پاسخ:اره
پاسخ:چشم
پاسخ:به نظرمن هم یه قرن بود
خیلیم دوست میدالمممممممم
بعدییییییی
پاسخ:چشم
پاسخ:چشم
پاسخ:اره
پاسخ:چشم
پاسخ:اره ارمی وایانا وتیفانی هم برگشتن اوناهم یه قرن نبودن
پاسخ:اوه
پاسخ:عاشق خنده هاتم
پاسخ:وووی
پاسخ:وای
پاسخ:چشم
پاسخ:گریه نکــــــــــــــــــــــــن منم گریه میکنم
پاسخ:چشم
پاسخ:خخخخخخخخ
پاسخ:فدات
پاسخ:وا حالا من یه بار گفتم شوت شید
پاسخ:دم مرغی
آخرینویرایش: